.

.

دریافت کد باکس کارنامه خوب

کارنامه خوب

مسئول ثبت نام به قدو بالایش نگاه کرد وگفت:

-دانش آموزی؟

-بله.

-می خواهی از درس خواندن فرار کنی؟

ناراحت شد. ساکش را گذاشت روی میزو باز کرد. کتاب هایش را ریخت روی میز و گفت:

((نخیر!اون جا درسم را می خوانم.))

بعد هم کارنامه اش را نشان داد. پر بود از نمرات خوب.

اسمان مال انهاست

[ چهار شنبه 3 مهر 1393برچسب:دلنوشته های من,دانش اموز,, ] [ 20:32 ] [ پریا ]
[ ]

بسیجی کوچک

 

رفتم برای اموزش.لباس که میدادند,گفتم کوچک باشد.کوچکترین سایز را دادند.آستین هایش آویزان بود,گفتم:((اشکال نداره تامیزنم بالا.))

پوتین هم همینطور. کوچکترین سایز, گشاد بود.گفتم:((چلوش پنبه می گذارم.))

مسئول تدارکات خندید و گفت:

((مترسک!نری بگی فلانی خر بود نفهمیدها!توزیادباشی 13سالته نه18سال!))

 

اسمان مال آنهاست

[ جمعه 7 شهريور 1393برچسب:لباس,شهدا,دانش اموز,پوتین,, ] [ 1:0 ] [ پریا ]
[ ]

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 13 صفحه بعد